"واله خاموش"

  " بی زر " پرسه ی دودی غلیظم ، شب به شب آواره امنخ به نخ میسوزم و بر زخم خود همواره ام  رو به خورشیدم ولی من با زمین بیگانه ام آسمانم شایدم گویی دگر سیاره ام  نیمه شب با سیر چشمت من جوان تر میشومای ف "واله خاموش"...

 

چون ندارم با خلایق الفتی 
                  خلق پندارد ما دیوانه ایم ....

 

"واله خاموش"...

 

ای همدم روزگار چونی بی من
ای مونس و غمگسار چونی بی من

من با رخ چون خزان زردم بی‌تو
تو با رخ چون بهار چونی بی من ...

 

مولانای جان

 

 

 

 

* همدم و مونس چقدر زیبا جابجا شده ..از هبوط مولانا به عروج همایون ؛ مسیر بی انصافی هاست ،مجنون نشدن ...

 

"واله خاموش"...

قلب ما چه‌چیز را باید هادیِ خود قرار دهد؟ عشق؟هیچ‌چیز از عشق نامطمئن‌تر نیست. درد عشق را می‌توان شناخت. امّا خودِ عشق را نه.... درد عشق، محرومیّت و حسرت و دستان خالی است. من هرگز شهامتش را نخواهم داشت "واله خاموش"...

 

آخر شب تحفه ای از دوست ..

 

"شعله ور "  همایون  و مولانای جان ...

 

نه من بیهوده گرد کوچه و بازار میگردم

مذاق عاشقی دارم پی دیدار میگردم...

 

هندزفری گاهی  مرکبیست به ملکوت

اگر مولانا به صدای همایون زبان باز کند 

ملائک گرد سرم به سماع هستند 

میبینم ...

 

به بیتی از غزل خودم 

"کسی شمس مرا بربود و مولانا شدم در "هو.."

سماع دارد عزیز من طبیبی را که بیمارست "

 

 

غلام شمس تبریزم قلندروار میگردم ..

 

 

 

"واله خاموش"...

 گاهی وقتا حسادت عجیبی میکنم به کور ها و کر ها و به مرده ها !!یکی سگ کش، یکی سگ بازیکی بیراهه ، یکی گمراه یکی منتقد ، یکی طرفدار یکی مهاجم ، یکی مدافعکسی خائن کسی بی شعور کسی بیخیال ، کسی دیوانه کسی ج "واله خاموش"...

 گاهی که نه اغلب .. برای همین جایی که الان نیم ساعتیست بدور از هیاهو ،خالی از ادم در سکوت ، و شب .. در اتمسفر پر از ارامشش قدم میزنم، نفس میکشم ؛ سخت دلتنگ میشوم .عجیبست اما هنوز دلتنگماینجا هستم و با "واله خاموش"...

 

تو کافردل نمیبندی نقاب زلف و میترسم 

که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو ... 

 

 

"واله خاموش"...

 

اگر هستی خواستی نیست شو که چون نیست شوی، هستی یابی و

از هستی دم مزن که دعوی هستی خود اثبات نیستی است. 

...که" هرچه را رنگ و روی کمتر باشد، به حقیقت نزدیکتر بود."

 

 

 

"واله خاموش"...